Monday, January 29, 2007

کسی هست

کسی هست


در آنسوی پنحره
درختی هست
برگ سبز ی هست
شبنمی هست
که خواب شیرین خاطرات کودکی اش را میبیند
و با آهنگ باد
چون کودکی بازی گوش
شنگو ل و مست
بر سا قه های پر ترنم و سر سبز
ملو دی آهنگ خوابهایش را می نوازد

در آنسوی پنجره
جویباری هست
رودی هست
ماهی ای هست
که رؤیای ثانیه های دریا یی اش را می بیند
و به آهنگ آب
پر جست وخیز
بر کاکل امواج سر کش و بی تاب
همرا کاروان آب
در سفری مدام
خوابهای کودکی شبنم را تعبیر می کند


در آنسوی پنجره
کسی هست
راهی هست
شهری هست
اشرفی هست
که روزهای تاریخ یک خلق را می شمارد
و به آهنگ زمان
پر جوش و خروش
با جوهر عصاره ی انسان
بر گ به برگ
رؤیا های کودکی مرا
در دفتر خاطراتش می نویسد

آری در آنسوی پنجره
کسی هست
جایی هست
که رؤیا های شیرین مرا
تعبیر می کند

29 ژانویه 2007 رضا شمس

Monday, January 22, 2007

بدنبال من و تو



بدنبال من وتو


برای من اصلن مهم نیست
به آن فکر هم نمیکنم
که تو کیستی
زنی یا مردی
جوانی یا پیری
پولداری یا فقیری
کمونیست، کافر یا مسلمانی
زرد ، سرخ، سیاه یا سفیدی
دکتر، مهندس، نویسنده یا شاعری
وسط ، بالا یا پائینی
عمله ای روزمزد نشسته به انتطار در دکه ای
یا دهقانی که در انتظار بارانی
یا حتی زنی تن فروش
که در گوشه ی چهارراه به انتظاری
برای من این چیزها مهم نیست
برای من تنها یک چیز مهم است
اینکه تو کجا ایستاده ایی
و چقدر انسانی

کراوات، پاپیون، کت و شلواریا عینک ذره بینی ات
کفش، ریش پرفسوری یا سبیل استالینیت
مد لیاس ، موها و آرایشت
اصلن چنگی به دلم نمی زند
داش داشه ی عربی می پوشی یا شلوار فرنگی
لباس کردی می پوشی یا لری
مانتو شلوار می پوشی یا دامن و مینی ژوپ غربی
روسری داری یا نداری
هم
اصلن به من مربوط نیست
من اصلن این چیزها را نمی بینم
برای من تو برهنه ای
من در خیالم تو را لخت مادرزاد می بینم
نه بیشتر و نه کمتر
و آنچه در برهنگی داری
تو آنی

برای من اصلن مهم نیست
چنگی به دلم نمی زند
رنگ موهایت سیا باشد یا طلایی
چشمهایت سبز باشد یا قهوه ای
قدت کوتاه باشد یا بلند
چهره ات زیبا باشد یا زشت
اصلن به من مربوط نیست
به تو هم مربوط نیست
تو این چیزها را بدست نیاورده ای
از کسی به عاریه گرفته ای
مال تو نیست
برای بدست آوردنش تلاشی نکرده ای
اینها را از مولکول دی .ان. آ. یت گرفته ای
تو به همان راحتی که سیاهی
میتوانستی سفید باشی
به همان راحتی که زیبایی
میتوانستی زشت باشی
من این چیزها را اصلن به رسمیت نمی شناسم
از من توقع نداشته باش
تا حد اقل تکلیفم با تو روشن نشده
زیباییت را بستایم
قد بلندت را به سرو ناز شیراز تشبیه کنم
و ابروهایت را به کمند عشاق
من در ذهنم همه ی این چیزها را از تو می گیرم
بدنبال تو و من
من تو را لخت مادرزاد می کنم
من فقط آن چیزی را می بینم
که خود به تلاش ساخته ای
نه بیشتر و نه کمتر
تو آنی

اصلن چنگی به دلم نمی زند
خودت را چگونه می بینی
هنرمندی یا که رهبر اپوزیسیونی!
صاحب سایت ، روزنامه یا تلوزیونی
نویسنده ای ، یا که روشنفکری
نخبه ای از دماغ فیل افتاده ای
یا ناجی ای کشف ناشده ای
چقدر جایزه بارت هست
یا چقدر محرم ایت الله بی بی سی ای
من این چیزها را اصلن به رسمیت نمی شاسم
تو را لخت مادر زاد می کنم
تعداد ثانیه ها و یک یک نفسهایت را می شمارم
ثانیه ها را آنقدر تقسیم می کنم تا به بی نهایت برسد
وتو و خود را
در بی نهایت ثانیه های زندگی جستجو می کنم
اینکه آن ثانیه ها کجا بودی و چه می کردی
اینکه ثانیه های امروزت کجایی و چه می کنی
من ثانیه های دیروز و امروزت را به هم پیوند خواهم زد
و تو را و خود را از ثانیه ها خلق خواهم کرد
و اینگونه
تو را و خود را تحسین خواهم کرد
یا نفرین


21 ژانویه دو هزارو هفت رضا شمس






















Sunday, January 14, 2007

آقای احمدی نژاد، آقای هیتلر متاسفم

آقای هیتلر، آقای احمدی نژاد متاسفم


آقای هیتلر من واقعا متاسفم
از تو، نه می بخشید ،از شما پوزش میطلبم
برای آنان که به تو خشونت ورزیدند
و قصد جانت را کردند
آنان که خود را بالاتر از قانون قرار دادند
و با فریب افسرانت خواستند ترا به قثل برسانند

آقای هیتلر لطفا ببخشید
بد اخلاقیهای یهودیها، کولیها و اسرای جنگی را
در اردوگاههای کار اجباری
ببخشید داد و فریاد بی ادبانه ی کودکان و زنان
هنگامی که ماموران تو ، نه ببخشید شما،
در کمال متانت
آنان را به اطاقهای گاز میبردند
شما با بزرگواری آنان را ببخشید
آنها مردمانی عادی و بی فرهنگ بودند
که تربیت درست و حسابی نداشتند

آقای هیتلر من واقعا متاسفم
از اینکه در این دنیا اینقدر بی فرهنگی و بی ادبی رونق یافته متاسفم
از اینکه هنوز ادب بشریت به حدی نرسیده که حد اقل شما را آقا صدا کند متاسفم
از اینکه مدرنیسم هنوز در خم یک کوچه است هم متاسفم
من از بابت همه ی اینها از تو، نه ببخشید، از شما معذرت میخواهم
من به عنوان شاخص فرهنگ و ادب بشریت شما را آقا ی هیتلر خطاب می کنم
لطفا آنان که شما را هیتلر خطاب می کنند را ببخشید
از بی ادبیشان خرده مگیرید
هنوز پیشرفته و مدرن نشده اند

آقای احمدی نژاد شما هم ببخشید
من یکی واقعا متاسفم
از اینکه مردم تو را ، نه ببخشید، شما را عنتری نژاد می خوانند
خونم به جوش می آید
از اینکه در کشور
"هنر نزد ایرانیان است و بس "
کسی اینقدر بی ادب باشد و آبروی فرهنگ ایران را ببرد
دلم بدرد می آید

آقای احمدی نژاد من واقعا متاسفم
از بابت بداخلاقی زندانیان اوین
آنگاه که زیر شکنجه جیغ و داد می کشیدند
و خاطر مبارک را آزرده می ساختند
آنگاه که در ردیف اعدام شعار می دادند
و براحتی نمی مردند
و دست مبارک را برای چکاندن ماشه ی تیر آخر به زحمت می انداختند
آنگاه که دخترکان زندان
به گاه تجاوز
خشمشان را به چهره ات تف می کردند
من بابت همه ی این بی تربیتی ها از شما عذز می خواهم
واقعا ببخشید
آنها انسانهای بی ادب و بی فرهنگی بودند

آقای احمدی نژاد متاسفم
عذر تقصیر مرا بپذیزید
بی ادبهای خشونت طلب را ببخشید
از اینکه شما را آقا خطاب نمی کنند
خرده به دل نگیرید
آنها آدمهای عقب مانده و بی فرهنگی هستند
ما که نمایندگان پا به گور نسل جوان هستیم
ما که نمایندگان اصیل مردم هستیم
ما که نمایندگان فرهنگ و ادب این مرز و بوم هستیم
شما را آقا خطاب می کنیم
آقای دکتر پرفسور احمدی نژاد
لطفا تاسف مرا بپذیرید
آقای هیتلر
شما هم به همچنین
13 ژانویه

Free Website Counter
Counter