Thursday, March 29, 2018

به قیام آفرینان دی

بنگر که چسان شراره سر زد ز ماه دی

بهار رقصید و خندید و دویدش زپی    

گفتا  که خفته بودم لیک شنیدم پیام شما

بیتاب و پرشتاب گشته ام ازقیام شما

 شادا که ز سردی و غمها در آوردم دمار

از دی گذشتم و دویدم به گرمی بهار

من فصل انقلاب و شکوفه ام و زندگی

بشکن منبر این جرثومه ی دلمردگی

وقت است تا کنی گور این پلیدان گول

آن نوکران عبا و این چاکران پول

ایران که بهارش شده زمهریر سالیان

بخت بلند و بهارش کنون میشود عیان

بر دوش و مشت تو آیم به این سرا

اکنون که تو بهاری و من ستایم ترا








0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Free Website Counter
Counter