نوروزانه
نوروزانه
هرگز نخواهم گریست
در این دیار غریب
اشکهای این سالیان را
قطره
قطره
در آب انبار چشم خانه ام جمع می کنم
برای روزی که به میهن بازگردم
آنجا با ناخنها زمین را شخم خواهم زد
با مژه ها کلوخها را خورد خواهم کرد
زمین را آماده کاشت خواهم کرد
اشکهایم را رها خواهم کرد
و
جویباری خواهم شد
زمین را آبیاری خواهم کرد
در آن دانه ای خواهم کاشت
از دانه خمیری خواهم ساخت
با گرمای تنم نانی خواهم پخت
و به کودکی گرسنه خواهم داد
سپس
خنده هایم را با او تقسیم خواهم کرد
و به او خواهم گفت:
این است نوروزانه من به تو
اکنون بخند
او خواهد خندید
من شادی را
در خنده او خواهم یافت
و دیگر هرگز گریه نخواهم کرد
هرگز خشمگین نخواهم شد
در این دیار خشماگین
خشم این سالیان را
خوشه
خوشه
در نهان خانه سینه ام انبار می کنم
برای روزی که به مصاف بروم
آنجا خشمم را رها خواهم کرد
از آن نارنجکی خواهم ساخت
در دست رزمنده ای قرار خواهم داد
تا دلتنگی اش تسلی یابد
و زندگی دوباره معنا یابد
سپس
دینامیتی خواهم شد
پای دیوار زندانی خواهم نشست
و منفجر خواهم شد
دست زندانی را خواهم گرفت
آزادی ام را با او تقسیم خواهم کرد
این است نوروزانه من به تو
تو آزاد بمان
تا من آزادی را احساس کنم
او آزاد خواهد شد
و من دیگر هرگز خشمگین نخواهم شد
رضا شمس
0 Comments:
Post a Comment
<< Home