Wednesday, April 27, 2011

نوروزانه


نوروزانه

هرگز نخواهم گریست
در این دیار غریب
اشکهای این سالیان را
قطره
قطره
در آب انبار چشم خانه ام جمع می کنم
برای روزی که به میهن بازگردم
آنجا با ناخنها زمین را شخم خواهم زد
با مژه ها کلوخها را خورد خواهم کرد
زمین را آماده کاشت خواهم کرد
اشکهایم را رها خواهم کرد
و
جویباری خواهم شد
زمین را آبیاری خواهم کرد
در آن دانه ای خواهم کاشت
از دانه خمیری خواهم ساخت
با گرمای تنم نانی خواهم پخت
و به کودکی گرسنه خواهم داد
سپس
خنده هایم را با او تقسیم خواهم کرد
و به او خواهم گفت:
این است نوروزانه من به تو
اکنون بخند
او خواهد خندید
من شادی را
در خنده او خواهم یافت

و دیگر هرگز گریه نخواهم کرد


هرگز خشمگین نخواهم شد
در این دیار خشماگین
خشم این سالیان را
خوشه
خوشه
در نهان خانه سینه ام انبار می کنم
برای روزی که به مصاف بروم
آنجا خشمم را رها خواهم کرد
از آن نارنجکی خواهم ساخت
در دست رزمنده ای قرار خواهم داد
تا دلتنگی اش تسلی یابد
و زندگی دوباره معنا یابد
سپس
دینامیتی خواهم شد
پای دیوار زندانی خواهم نشست
و منفجر خواهم شد
دست زندانی را خواهم گرفت
آزادی ام را با او تقسیم خواهم کرد

و به او خواهم گفت
این است نوروزانه من به تو
تو آزاد بمان
تا من آزادی را احساس کنم
او آزاد خواهد شد
و من دیگر هرگز خشمگین نخواهم شد

رضا شمس

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Free Website Counter
Counter